بررسی کتاب گستره، جنرالیست هستید یا متخصص؟
از کودکی در سرمان زدهاند که چرا اینقدر ازین شاخه به آن شاخه میپری؟ چرا یک حوزه کاری را انتخاب نمیکنی که در آن استاد شوی؟ شدی دریایی با عمق یک سانت! همه کاره و هیچ کاره! و آن قانون مشهور «10هزار ساعت تمرین هدفمند» را مثل پتکی بر سر افرادی که به جای تخصصگرایی علاقهمند به کلگرایی هستند کوبیدهاند. حالا به نظر شما کدام درست است؟ تخصصگرایی یا کلگرایی؟ عمق یا وسعت؟
این کتاب با داستانهایی واقعی از زندگی انسانهای بزرگ و تاثیرگذار به شما میگوید که برای قهرمان، هنرمند و برنده جایزه نوبل شدن نیاز به متخصص شدن سریع و عمیق ندارید و نگاه شما را به سمت یک دنیای جدید باز میکند و تمام عقایدِ بدون منطق ِافرادی که داستانهایی شبیه به قانون 10 هزار ساعت تمرین تا موفقیت را تنها راه موفقیت میدانند، با نمونههایی مشهود زیر سوال میبرد. دیوید اِپستین نویسنده کتاب گستره با مثالهایی واقعی به شما میگوید که دریچه نگاه افراد جنرالیست بسیار بزرگتر از افراد تخصصگرا است و آنها روشهایی بهتر برای حل مسائل نسبت به افرادِ عمیق دارند.
مشخصات کتاب:
نام کتاب: گستره (عمق یا وسعت؟) | Range
نویسنده: دیوید اپستین | David Epstein
مترجم: مهدی بغدادی
انتشارات: نشرنوین
تعداد صفحات: 300 صفحه
جنس کاغذ: بالکی
عمیق یا وسیع؟! آیا مجبوریم فقط یکی از این دو را انتخاب کنیم؟
متن پشت جلد کتاب:
آیا در زندگی، برای گسترش مسیر شغلیتان تلاش میکنید یا برای عمق بخشیدن به آن؟ بههرحال نمیتوانید هر دو را داشته باشید! زمان شما در طول زندگی محدود است، دقیقا مانند انرژی و توجهتان. اگر بر روی یک چیز متمرکز شوید، شانس آن را خواهید داشت که آن را به بهترین نحو ممکن انجام دهید. اگر برای انجام چند چیز تلاش کنید، چیزهای زیادی را تجربه خواهید کرد، اما در انتها احتمالا یک غیرحرفهای خواهید بود!
خرد عامه بشر، در انتخاب بین وسعت و عمق، بیرحمانه و یکسویه رفتار میکند؛ استفاده از ضربالمثلهایی مثل «سرباز همه بازیها، و پادشاه هیچکدام (یا همه کاره و هیچ کاره در فارسی)» برای افراد جنرالیست، بیانگر این موضوع است. حتی در روانشناسی عامه نیز این تفکر پذیرفته و جا افتاده است. پیام واضح است: برای سرآمدی واقعی در هر زمینهای (هنر، ورزش، علم و هر چیز دیگری) باید متخصص شوید، و باید سریع هم متخصص شوید. اگر این کار را نکنید، دیگران با «10 هزار ساعت تمرین هدفمند» که ظاهرا برای موفقیت لازم است، از شما پیشی خواهند گرفت.
اما این پیام، یک اشتباه بیرحمانه است! به همین دلیل دیوید اپستین در کتاب گستره قصد آگاهسازی در این زمینه را دارد. قهرمان، هنرمند و برنده جایزه نوبل شدن نیاز به متخصص شدن سریع و عمیق ندارد. در واقع در اغلب مواقع، داستان برعکس است؛ وسعت، در نقش متحد عمق و نه دشمن آن ظاهر میشود. در جذابترین حوزههای زندگی، جنرالیستها نسبت به متخصصین موقعیتهای بهتری برای رشد دارند.
نقد و بررسی کتاب گستره (Range)
محورِ اصلیِ کتاب گستره
کتابِ گستره اشاره به افرادی دارد که به جای تمرکز بر روی عمقِ یک موضوع به وسعت بخشیدن به آن توجه میکنند و حس کنجکاوی و ولع یادگیری در آنها همیشه زنده است و دلشان میخواهد همهچیزدان باشند و دانش خود را گسترش دهند. افرادِ کلنگر یا جنرالیست برخلاف افراد تخصصگرا شخصیتهایی چندبُعدی دارند و دیدگاه بسیار وسیعی دارند. این افراد در موقعیتهای شغلی مثل مدیریت، آموزش و تمام مشاغل میانرشتهای که امکان ایجاد تنوع، تفکر، خلاقیت و تصمیمگیری دارد، موفق هستند. دیوید اپستین در این کتاب به مکتب شروع زودهنگام و دیرهنگام و متخصصان زودهنگام و دیرهنگام، بررسی نحوه آموزش و روش آزمون و خطا میپردازد و با تحقیقات، شرحِ وقایع و داستانهایی از افراد بزرگ مثل راجر فدرر، تایگر وودز، ونسان ونگوگ، مریم میرزاخانی، جانگو راینهارت و… به تشریح این موضوع در قالب داستانسرایی میپردازد.
تجربیاتِ من از مطالعه این کتاب
یک ماه پیش زمانی که در حال گشتوگذار در لینکدین بودم، اتفاقی یک پست از نشر نوین با عنوان «جنرالیست هستید یا متخصص» دیدم. شروع کردم به خواندن کپشن و هر چقدر که کلمات بیشتری میخواندم، بیشتر به موضوع علاقهمند میشدم و این اتفاق باعث شد همان لحظه به صفحه فروش کتاب در نشر نوین بروم و خریدم را ثبت کنم. عنوان فرعی کتاب برایم بسیار جذاب بود. «عمیق یا وسیع؟! آیا مجبوریم فقط یکی از این دو را انتخاب کنیم؟» واقعیت این است که برای آنکه بتوانیم از مسیرهای تکراری دوری کنیم و راهوروش خودمان را داشته باشیم باید تجربه کنیم و مسیرهایی را طی کنیم که قبلا دیگران نرفتهاند. شاید این باعث شود سرتان به سنگ بخورد و برگردید و از نو شروع کنید، اما کنجکاوی خاصیت افرادِ کلنگر است و همین موضوع به اینگونه افراد کمک میکند تا دریچه نگاه وسیعی نسبت به افراد تخصصگرا (Specialist) داشته باشند.
من معمولا به کتابهایی که خودم را در آن ببینم علاقه بیشتری دارم. همان موقع که بگویم: «عه! چقدر جالب! چقدر شبیه منه!» آن کتاب میشود محبوب دلها! راستش را بخواهید موضوع این کتاب دقیقا همینطور بود و من همان تعجب و اشتیاق را داشتم اما محتوای کتاب، نه اینکه محتوای خوبی نباشد، نه. بسیار زیادهگویی کرده بود و خواننده را خسته میکند. به نظرم کتاب میتوانست کم حجمتر باشد بدون آنکه از محتوای آن کاسته شود. با این حال کتاب گستره اثر دیوید اپستین را با اشتیاق و گاهی بیرمق (به خاطر زیادهگویی) خواندم و البته که لذت بردم. از آنجایی که من شخصیتی منطقی و کنجکاو دارم در مواجه با چنین کتابهایی دائم میپرسم: «بر اساس چه منبعی؟» و خوشبختانه این کتاب پر است از منابع و واقعیتهایی که با یک سرچ ساده در گوگل به آنها میرسید. همین یک ساعت پیش در حال خواندن کتاب همه چیز بودن اثر امیلی واپنیک بودم که اگر آن کتاب را اول میخواندم با اینکه بسیار جذابتر نوشته شده است اما کمی نسبت به نداشتن منابع جبهه میگرفتم، چون این کتاب بر اساس تجربیات خانم واپنیک تالیف شده است. (به زودی در مورد این کتاب در وبلاگ مینویسم)
بنابراین علاوه بر موضوع نوآورانه، ذکر منابع و نام افراد نقطه مثبت دیگری برای کتاب گستره بود. در مورد ترجمه باید بگویم که «بدک نبود» نمیتوانم قاطعانه بگویم خوب بود و قلم نویسنده یا شاید مترجم بسیار خشک و خستهکننده بود که حداقل به من اجازه نداد به صورت مداوم این کتاب را دستم بگیرم و برای اینکه کسل نشوم و از طرفی هم محتوای آن را از دست ندهم کمی وقفه در زمان خواندن این کتاب داشتم.
طراحی جلد و چاپ کتاب:
طراحی جلد کتاب برای من مبهم است. به نظرم اگر تصویر روی جلد چیزی شبیه به یک چاقوی سوئیسی بود مفهوم بهتری را القا میکرد. (جلد کتب عینا مشابه نسخه اصلی است) در واقع یک چیز که چند چیز (قابلیت) را در خود دارد. کیفیت چاپ کتابهای نوین همه خوب هستند چون از کاغذ بالک استفاده میکنند. این کاغذ شبیه به کاغذِ کاهی است و باعث میشود انعکاس نور کمتری نسبت به کاغذهای سفید رنگ داشته باشند و چشمان خواننده دیرتر خسته شود. همچنین بسیار سبک است و در زمان مطالعه کتاب وقتی به صفحه جدید میروید خشکی کاغذ باعث سخت باز ماندن کتاب نمیشود و نیاز نیست وسط کتاب را فشار دهید تا حالت بگیرد و بسته نشود.
به صورت کلی محتوای کتاب موضوع جدیدی را برای مخاطب دارد. منابع و داستانهای واقعی برای استناد به اندازه کافی بودند. قلم نویسنده یا شاید نحوه ترجمه خشک و خستهکننده بود و بسیار زیادهگویی داشت. کیفیت چاپ کتاب عالی و به گفته ناشر از کاغذ بالکِ سوئدی و فنلاندی استفاده شده بود. این کتاب را به مدیران کسبوکارها و والدین بسیار توصیه میکنم. افرادِ جنرالیست هم که بخوانند بدون شک خوشحال میشوند.
فهرست کتابِ گستره اثر دیوید اپستین:
مقدمه: راجر در برابر تایگر
فصل ۱) مکتب شروع زودهنگام
فصل ۲) جهان بدسرشت چگونه به وجود آمد؟
فصل ۳) وقتی کمتر بیشتر است
فصل ۴) آموختن، سریع و آهسته
فصل ۵) تفکر بدون تجربه
فصل ۶) مشکل سرسختی بیشازحد
فصل ۷) دوستی با خودهای احتمالیتان
فصل ۸) مزیت بیگانه
فصل ۹) تفکر جانبی همراه با فناوری پژمرده
فصل ۱۰) فریبخوردهی تخصص
فصل ۱۱) بیاموزید ابزارهای آشنای خود را کنار بگذارید
فصل ۱۲) آماتورهای خودساخته
نتیجهگیری: گسترهتان را گستردهتر کنید
پادکستِ خلاصهای از کتاب گستره
پیشنهاد میکنم پیش از مطالعه کتاب به این پادکست گوش کنید.
تکههایی از کتابِ گستره اثر دیوید اپستین
روانشناس و محقق برجستهی حوزه خلاقیت، دین کِیث سیمونتون (Dean Keith Simonton) میگوید: «افراد خلاق، به جای تمرکز وسواسگونه روی موضوعی باریک، مایلاند علاقههای وسیعتری داشته باشند. این وسعت معمولا از بینشهایی پشتیبانی میکند که نمیتوان آنها را بهتنهایی به تخصصهای مختص به یک حوزه نسبت داد.»
این یافتهها یادآور یکی از سخنرانیهای استیو جابز است که در آن اهمیت شرکت در کلاس خوشنویسی را در زیباییشناسی طراحی خود بازگو کرد. او گفت: «وقتی برای نخستین بار یارانهی مکینتاش را طراحی میکردیم، همهی آن آموزشها به سراغ من آمد. اگر در زمان دانشگاه در آن دوره شرکت نمیکردم، مکینتاش هرگز به طراحی چندگانهی حروف و فونتهایی با فواصل متناسب مجهز نمیشد.» (صفحه 40)
چکینی در پایان یکی از گفتوگوهای چند ساعتهمان گفت: «عجیب است که بعضی از بزرگترین نوازندگان خودآموز بودند یا هرگز خواندن نتها را نیاموختند. من نمیخواهم بگویم یک راه بهترین است، اما من دانشآموزان بسیار زیادی از مدرسههایی دارم که در آن مدرسهها موسیقی جَز تعلیم داده میشود و همهی آن دانشآموزان عملکرد مشابهی دارند. به نظر میرسد آنها نمیتوانند خود را ابراز کنند. فکر میکنم اگر خودآموز باشید، بیشتر آزمایش میکنید و سعی میکنید در مکانهای متفاوت صدای یکسانی را بیابید و یاد میگیرید چگونه مشکلات را حل کنید.» (صفحه 87)
هدفهای شغلی که روزی ایمن و مطمئن به نظر میرسیدند، ممکن است پس از آزموده شدن و در وضعیت خودآگاهی بیشتر، به قول داروین مضحک به نظر برسند. ترجیحهای شغلی و ترجیحهای حیاتی ما ثابت باقی نمیمانند، زیرا خود ما نیز ثابت باقی نمیماند. (صفحه 168)
هِرمینیا ایبارا، استاد رفتار سازمانی دانشکدهی کسبوکار لندن … (صفحه 172) ایبارا از موضوعهایی انتقاد کرد که بر پایهی پنداشت عمومی ارائه میشوند، مانند مطلبی که با عنوان «راه بدون رنج برای رسیدن به شغلی جدید» در روزنامهی والاستریت ژورنال منتشر شد و بیان میکرد راز رسیدن به شغل جدید این است که قبل از وارد عمل شدن، از آنچه در ذهن دارید تصویری روشن بسازید.
ایبارا میگوید: «ما باید برخلاف این اصل پذیرفته شده رفتار کنیم، یعنی ابتدا باید عمل کنیم و سپس بیندیشم.»ایبارا، با استفاده از دستهبندیهای روانشناسی اجتماعی، بهشکل متقاعدکنندهای استدلال کرد که همهی ما از احتمالهای متعددی تشکیل شدهایم. طبق عقیدهی او، «ما از طریق انجام دادن، فعالیتهای جدید، ساختن شبکههای جدید و یافتن سرمشقهای جدید، این احتمالات را کشف میکنیم» میآموزیم که در عمل، و نه به صورت تئوری، چه کسی هستیم. (صفحه 173)
مورخی هنری بهنام ویلیام والاس نشان داد میکلآنژ از الگوی «آزمودن و آموختن» پیروی میکرده است. او در هنگام کار دائما نظرش را تغییر میداد و برای ساخت مجسمهاش نقشههای جدید تهیه میکرد. او سهچهارم از مجسمههایش را ناتمام رها کرد و هر بار به سوی طرحی امیدوارکنندهتر حرکت کرد … او میآموخت و سپس رها میکرد…او کارش را با یک ایده آغاز میکرد، آن را میآزمود، تغییرش میداد و به سادگی آن را کنار میگذاشت تا پروژه شایستهتری را آغاز کند. (صفحه 176)
مریم میرزاخانی از ابتدا قصد داشت رماننویس شود. زمانی که او دختری کمسنوسال بود و رویای نویسندگی در سر داشت کتابفروشیهای اطراف مدرسه او را مسحور خود میکردند. او مجبور بود در کلاسهای ریاضی حاضر شود، اما خودش بعدها گفت: «من به فکر کردن به مسئلههای ریاضی هیچ علاقهای نداشتم» … او در سال 2014 نخستین زنی شد که مدال فیلدز، مشهورترین جایزهی ریاضیات را از آن خود کرد. (صفحه 178)
مطالعهای که یکی از شرکتهای تابعهی پرایس واتر هاوس کوپرز روی ابداعهای فنی در طی یک دهه انجام داد مشخص کرد که … سرمایهگذاری روی جنرالیستها و بحرالعلومانی که دانش را یکپارچه میکنند، بیش از آنکه هزینهبر باشد، فرصتساز است.(صفحه 218)
درباره نویسنده کتاب گستره | Range
«تدتاک دیوید اپستین، نویسنده کتاب گستره»
جمعبندی: کتاب گستره، نگاهی نو به افراد کُلگرا (جنرالیست)
خودتان را نه با افراد جوانتری که به شما شباهتی ندارند، بلکه با دیروزتان مقایسه کنید. سرعت پیشروی هر شخص متفاوت است، بنابراین به هیچگس اجازه ندهید احساس عقب افتادن را به شما منتقل کند. شما احتمالا حتی نمیدانید دقیقا به کجا میروید، بنابراین احساس عقب افتادن به شما هیچ کمکی نمیکند.
شما نیز همانگونه با پروژهها و سفرهای شخصی خود برخورد کنید که میکلآنژ با قطعهسنگ مرمر برخورد میکرد. تمایل به یادگیری و تطبیق در مسیر زندگی و حتی ترک هدفی قدیمی و تغییر جهت کاملا ضروری است. (صفحه 298)
برای خرید کتاب گستره به این صفحه از وبسایت نشر نوین مراجعه کنید.
امیدوارم که مطلب برای انتخاب و مطالعه کتاب گستره اثر دیوید اپستین بتونه کمکتون کنه، خوشحال میشم نظرتونو در مورد این نقد و بررسی بدونم یا اگر کتابو مطالعه کردید، لطفا شما هم تجربیاتتونو با من به اشتراک بذارید.
دو عکس فارسی کتاب از وبسایت فیدیبو برداشته شده است.