6 اصل برای ویپ‌نویسیِ اثربخش (با اقتباس از کتاب ایده‌ عالی مستدام)

حدود یک ماه پیش کتاب «ایده عالی مستدام» را از انتشارات آریاناقلم خواندم. کتاب بسیار خوبی بود و دید تازه‌ای برای خلق ایده به من داد. موضوع کلی کتاب پیرامون 6 اصل برای ماندگار کردن ایده‌ است. در بخش اول کتاب این شش اصل را در چند پاراگراف معرفی می‌کند و در فصل‌های بعدی هر کدام را به تفصیل و با مثال‌های گوناگون شرح می‌دهد. این شش اصل در واقع چک لیستی برای ساخت یک ایده‌ی موفق هستند که شامل: سادگی، غیرمنتظره بودن، ملموس بودن، معتبر بودن، احساسی بودن و داستانی بودن است. می‌خواهم به شما بگویم که چطور می‌توانید از از شش اصل برای ویپ‌نویسی اثربخش استفاده کنید.

در کنار این شش اصل، یکی دیگر از مهم‌ترین نکاتی که در ویپ‌نویسی اثربخش باید به آن توجه کنید «رهایی از اسارت در دام دانش» است. این موضوع رابطه مستقیم با سادگی و ملموس بودن دارد و نکته بسیار مهمی در نوشتن محتوای تخصصی ویپ است. اکثر کسانی که محتواپیشه هستند و در حوزه‌های تخصصی فعالیت دارند به این موضوع توجه نمی‌کنند. من اینطور فرض کردم که شما در حوزه کاری خود (در اینجا اشاره مستقیم به ویپ دارم) اطلاعات فنی خوبی دارید. در این مقاله با اقتباس از کتاب «ایده عالی مستدام» به شما می‌گویم که چطور یک محتوای اثربخش در زمینه VoIP و سایر حوزه‌های تخصصی بنویسید.

 

ویپ‌نویسی اثربخش - هومن حیدری

ویپ‌نویس کیست؟

این کلمه کاملا من درآوردی اما بسیار دقیق و درست است! به نویسنده تخصصی محتوای VoIP ویپ‌نویس می‌گویم. تمام!

1+6 اصل مهم ویپ‌نویسی برای اثرگذاری بیشتر

همانطور که در مقدمه این مقاله اشاره کردم، برای ویپ‌نویسی اثربخش نیاز است که چک‌لیستی با شش عنوان، شامل ساده، غیرمنتظره، ملموس، معتبر، احساسی و داستانی داشته باشید. پیش از نوشتن محتوا، همان زمانی که به این فکر می‌کنید که چه چیزی بنویسید، می‌توانید به چگونگی استفاده از این شش اصل فکر کنید. نیازی نیست که تمام این شش اصل را در محتوایتان داشته باشید. در واقع شما 6 چاشنی عالی برای خوشمزه کردن غذایی که می‌خواهید بپزید دارید! مسلما برای پختن یک غذا نیازی نیست از تمام چاشنی‌های داخل آشپزخانه استفاده کنید.

بعد از اینکه نوشتن محتوایتان تمام شد نگاهی به این شش اصل بیندازید و ببینید از کدام یک استفاده کرده‌اید و جلوی آن یک تیک بزنید. بهتر است حداقل سه مورد از این اصول را استفاده کنید و پیشنهاد می‌کنم سادگی و ملموس بودن را در نوشتن محتوای ویپ یا هر محتوای تخصصی دیگر رعایت کنید؛ مگر آنکه پرسونای شما افرادی آگاه از مسائل فنی باشند.

سادگی

چگونه مفهوم کلیدی و محوری محتوای خود را نشان دهیم؟

وکیل مدافع موفقی می‌گوید: «اگر شما درباره ده نکته بحث کنید، حتی اگر همه آنها نکات خوبی باشند، هنگامی که قضات به اتاق هیئت منصفه می‌روند هیچ کدام از آنها را به یاد نمی‌آوردند! برای کاهش اضافه‌های یک ایده و رساندن آن به مفهوم کلیدی باید در کاهش و حذف مسلط باشیم و بی‌رحمانه اولویت‌بندی کنیم تا قضات پیام ساده و کوتاه ما را از یاد نبرند.»

پیام اصلی محتوا را ساده و بدون مقدمه‌چینی بی‌ربط بگویید. مثلا اگر می‌خواهید در مورد «راهنمای انتخاب هدست مرکز تماس» بنویسید، طفره نروید و چند پاراگراف در مورد مرکز تماس چیست یا ویپ چیست ننویسید! یک‌راست بروید سر اصل مطلب و ساده بگویید که در بدنه محتوا چه خبر است. این موضوع در مقدمه محتوا اهمیت بسیار بیشتری دارد. در کتاب ایده عالی مستدام در فصل «ساده» به اصطلاحی با عنوان «مدفون کردن لید خبر» اشاره می‌کند.

گزارشگران خبری آموخته‌اند که گزارش‌هایشان را با مهم‌ترین اطلاعات آغاز کنند. جمله اول لید (Lead) نام دارد و شامل اساسی‌ترین اجزای گزارش است که به‌سادگی گفته شده است. بعد از جمله لید، اطلاعات به ترتیب کاهش اهمیت نوشته می‌شوند. روزنامه‌نگاران به این ساختار «هرم وارونه» می‌گویند. مهم‌ترین اطلاعات (عریض‌ترین قسمت هرم) در بالا قرار دارند. لید محتوای شما نباید زیر انبوهی از اطلاعات مدفون شود.

دشمن ساده‌نویسی، اسارت در دام دانش است. اینکه بدانید برای چه گروهی از مخاطب با چه پرسونایی می‌نویسید یک نکته عمومی است اما اسارت در دام دانش برای افرادی که در موضوعی کارشناس هستند مشکل بزرگتری است. آیا می‌دانید ندانستن چیزهایی که می‌دانید چگونه است؟ اگر بتوانید به عمق این سوال فکر کنید می‌توانید محتوای ساده‌ و ملموسی بنویسید.

ساده‌نویسی با استفاده از فراخوانی طرحواره‌ها

طرحواره‌ها مجموعه‌ ویژگی‌هایی کلی از یک مفهوم هستند که در ذهن معمولا وجود دارند. مثلا وقتی یک نفر بگوید که یک ماشین مسابقه‌ای اسپرت در خیابان دیده است، احتمالا چیزی شبیه به یک ماشین رنگی، مثلا قرمز یا زرد که روی آن پرچسب‌های زیادی است و ارتفاع کمی از زمین دارد، دو در است، صدای موتور زیادی دارد و یک باله روی درب صندوق دارد در ذهنتان نقش می‌بندد. با استفاده از فراخوانی طرحواره‌ها می‌توانید یک محتوای تخصصی را برای خواننده ساده و ملموس کنید.

یک مثال از فراخوانی طرحواره

  • کسب‌و‌کارها چطور از تکنولوژی ویپ استفاده می‌کنند؟
  1. بدون فراخوانی طرحواره: کسب‌و‌کارها با استفاده از تکنولوژی ویپ در سیستم‌های مدیریت تماس در شرکت خود و انتقال صدا روی بستر شبکه می‌توانند بهترین کیفیت صدا و بیشترین مزیت‌ها را داشته باشند.
  2. با فراخوانی طرحواره: همه ما با سانترال‌های پاناسونیک آشنا هستیم و سال‌های زیادی از آنها استفاده کردیم. تکنولوژی ویپ خدماتی شبیه به سانترال پاناسونیک اما با مزایای بیشتر به کسب‌و‌کارها ارائه می‌کند.

غیرمنتظره بودن

چگونه توجه مخاطب را به محتوای خود جلب کنیم؟

پیش از پرواز هواپیمای مسافربری یکی از مهماندارها موظف است آن حرکات و دستورعمل‌های تکراری که همه می‌دانیم را اجرا کند یا بگوید. همان دو در انتها و کمربند را چطوری ببندید و… توجه‌تان را به دیدن این ویدیو جلب می‌کنم. فکر می‌کنم یک نمونه خوب از روشی غیرمنتظره باشد.

خلاف جهت اتوبان رانندگی کنید!

ایده کلی غیر منتظره بودن چیزی شبیه به همین است! (البته بدون صدمه‌زدن به دیگران!) فرایند خوب برای غیرمنتظره کردن ایده‌های محتوایی این است که پیام محوری را مشخص کنید و مغز پیام را پیدا کنید. بفهمید که چه چیزی درباره پیام، خلاف انتظارات منطقی است و آنها را غافلگیر کنید. نگذارید ذهن مخاطب طبق باور عمومی پیش برود.

مثالی ساده برای یک پیام غیرمنتظره

ذهنیت شما از «خدمات خوب» چیست؟ به مثال زیر توجه کنید تا حفره‌ای بزرگ میان انتظارات فعلی شما و یک اتفاق غیرمنتظره باز شود.

نورداستورم فروشگاه بزرگی است که خدمات مشتریان آن بسیار مشهور است. این خدمات اضافه با قیمتی اضافه‌تر ارائه می‌شود. افراد زیادی به دلیل اینکه خرید از این فروشگاه لذت‌بخش است، حاضرند این قیمت‌های بالاتر را بپردازند. استراتژی غیرمنتظره نورداستورم خدماتی فراتر از انتظارات مشتری است. داستان‌هایی از خدمات مشتری این فروشگاه وجود دارد:

  1. یکی از نوردی‌ها پیراهن مشتری را که برای جلسه بعد از ظهرش به آن نیاز داشت، اتو کرده است.
  2. یکی از نوردی‌ها با خوشحالی کالایی را که مشتری از فروشگاه دیگری خریده بود، برای او کادوپیچ کرده است.
  3. یکی از نوردی‌ها در زمستان خودروی مشتری را برای او گرم کرده است.
  4. یکی از نوردی‌ها لباس ‌های مهمانی بانوی عصبانی صاحب خانه را در آخرین لحظات به او رسانده است.
  5. یکی از نوردی‌ها پول یک دست زنجیر چرخ را به مشتری عودت داد، با اینکه نورداستورم اصلا زنجیر چرخ نمی‌فروشد!

عجیب بود درسته؟

برای غیرمنتظره کردن پیام محتوا یا ایده‌هایتان باید آن را از باور متداول خارج کنید و به سمت باور غیرمتداول هل دهید. «خدمات خوب» باور متداول هست. بنابراین شما به عنوان نویسنده محتوای تخصصی یا برای ویپ‌نویسی اثربخش بهتر است ننویسید ما یک «سرویس پایدار» ارائه می‌کنیم. این وظیفه هر شرکت است که سرویسی پایدار ارائه کند و موضوعی نیست که مشتری را به وجد بیاورد. سعی کنید خارج از چارچوب همیشگی فکر کنید، بنویسید و تفکری Outside the Box داشته باشید.

ملموس بودن

چگونه موضوع محتوای خود را واضح و روشن کنیم؟

چه چیزی موضوعی را ملموس می‌کند؟ اگر چیزی را بتوان با حواس پنج‌گانه‌ی خود بررسی کرد، ملموس است. تلفن پاناسونیک ملموس است اما عبارت با عملکرد بالا انتزاعی است. برای ویپ‌نویسی اثربخش و به عنوان یک نویسنده محتوای تخصصی باید بتوانید مسائل انتزاعی را در قالب مسائلی قابل فهم و با استفاده از طرحواره‌ها و تجربیات عمومی افراد ارائه کنید. مثلا وقتی به یک دانش آموزش گفته می‌شود 5+10 چقدر می‌شود برایش نامفهوم باشد. اما اگر یک معلم بگوید 10 سیب را در کنار 5 سیب بگذارید و بعد بپرسد که حالا چند سیب داریم؟ برای دانش‌آموز ملموس باشد. در واقع در این روش از تاکتیک سادگی برای ملموس شدن مسئله استفاده شده است.

شاید تجربه گیج شدن هنگام پختن غذا از روی دستور آشپزی بسیار انتزاعی را داشته باشید: «تا جایی آن را بپزید که به یکنواختی دلچسبی برسد.» ها؟ فقط بگو چند دقیقا باید آن را بجوشانم! تصویری از شکلی که باید داشته باشد به من نشان بده!

ملموس نوشتن سخت نیست و نیاز به تلاش زیادی ندارد. مانع ملموس بودن فراموش کردن است! ما فراموش می‌کنیم که در حال افتادن در دام صحبت کردن انتزاعی هستیم. فراموش می‌کنیم که دیگران آنچه را که می‌دانیم، نمی‌دانند. مهندسانی هستیم که مدام به نقشه‌های خو د نگاه می‌کنیم و توجه نمی‌کنیم که مونتاژکاران فقط می‌خواهند که ما به دنبال آنها به واحد تولیبد برویم.

معتبر بودن

چکار کنیم که افراد محتوای ما را باور کنند؟

احتمالا شما هم با من هم‌نظر هستید که اعتماد بیش از پیش در میان مردم کم شده است. این بی‌اعتمادی میان خریدار و فروشنده بسیار بیشتر است و آنقدر این موضوع اهمیت دارد که «ست گادین» کتابی با عنوان «همه بازاریاب‌ها دروغ می‌گویند» نوشته است و موضوع محوری آن این است که چه داستانی را تعریف کنیم که مشتری بتواند به ما اعتماد کند؟

در سال 1980 میلادی میان رونالد ریگان و جیمی کارتر مناظره‌ای برای انتخابات ریاست جمهوری بود. ریگان می‌توانست آمارهای زیادی را  از مشکلات اقتصادی نشان دهد؛ اما به رای دهندگان اجازه ارزیابی داد و از طریق روش آزمودن این سوال را پرسید: «قبل از اینکه رای بدهید از خود بپرسید آیا وضع من از چهار سال قبل بهتر شده است؟» این یک روش بسیار عالی برای اعتباربخشی به ایده یا محتوا است. مثال عینی آن این است: به شرط چاقو یعنی اگر باورتان نمی‌شود خودتان بیایید و ببینید.

برای یک نویسنده محتوای تخصصی یا ویپ‌نویس بسیار مهم است که بتواند در محتوای خود از روش و داستان‌های معتبر برای اعتباربخشی به محتوا استفاده کند. یادتان نرود که در دنیایی زندگی می‌کنیم که همیشه یک گارد بی‌اعتمادی نسبت به یکدیگر داریم.

یافتن اعتبار از میان منابع صلاحیت‌دار یا حتی آنهایی که بدون صلاحیت داستان‌های باورپذیر دارند (مثل شاهین صمدپور که یک فعال اجتماعی است و صرفا از طریق پیج اینستاگرام فعالیت دارد اما در بین کسانی که او را می‌شناسند قابل اعتماد است)، قدرت بیان جزئیات در محتوا، اعتباربخشی بر اساس آزمودن (مثل به شرط چاقو) و اعلام آمار رسمی یا غیررسمی بر اساس یک گزارش از جمله مواردی هستند که می‌توانند حس اعتماد را در خواننده ایجاد کنند. فراموش نکنید که ما داستان‌نویس نیستیم، ما یک مشاور فروشِ دست به قلم هستیم و باید بتوانیم اعتبار و اعتماد جذب کنیم.

احساسی بودن

چکار کنیم تا به محتوای ما اهمیت بدهند؟

عنوان یکی از کتاب‌های فیلیپ کاتلر، پدر بازاریابی نوین، بازاریابی نسل سوم است و موضوع کلی آن این است: «چطور از محصول به قلب مشتری نفوذ کنیم؟» این موضوع آن‌قدر مهم است که صدها مقاله و ده‌ها کتاب برای آن نوشته شده است تا بدانیم که برای فروش محصول، خلق یک ایده یا نوشتن یک محتوا باید بتوانید از عناصری استفاده کنیم تا تاثیری بر احساسات مخاطب داشته باشد.

جان کِیپلز یکی از برترین نویسندگان تبلیغات مستقیم است. اون می‌گوید: «در درجه نخست سعی کنید که در همه‌ی تیتر نوشته‌هایتان منفعت شخصی را وارد کنید. کاری کنید که تیترتان به خوانند پیشنهاد بدهد که این همان چیزی است که می‌خواهد» کلیپز می‌گوید: «شرکت‌خای اغلب بر ویژگی‌های محصول تاکید می‌کنند. رایج‌ترین ناکامی محتوای تبلیغات این است که شرکت‌ها آن‌قدر در دستاوردهای خود غرق می‌شوند که فراموش می‌کنند به ما بگویند که چرا باید از آنها خرید کنیم!»

زمانی که محتوایی را می‌نویسید همیشه پاسخ این سوال را به مخاطب بدهید: «چه چیزی برای شما دارد؟» سعی کنید خارج از عنوان کردن ویژگی‌ها، از مزیت‌ها بگویید تا مشتری با احساساتش پیشنهاد شما را بپذیرد. به عنوان مثال، برای یک ویپ‌نویسی اثربخش می‌توانید به جای نوشتن: «مرکز تلفن ویپ این ویژگی را دارد که بتوانید شعبه‌های خود را به هم وصل کنید و داخلی به داخلی با هم صحبت کنید» بنویسید: «مرکز تلفن ویپ به شما کمک می‌کند تا با وصل کردن شعبه‌های خود هزینه مکالمات را به صفر برسانید»

زمانی که مدیر یک کسب‌و‌کار کاهش هزینه مکالمات به صفر را بشنود، مفید بودن را احساس می‌کند.

کمپین حقیقت، نمونه‌ای از یک ایده‌ی احساسی

بیشتر نوجوانان باور دارند که سیگار کشیدن مضر است. این پیام هیچ مشکلی از نظر اعتبار ندارد؛ اما همچنان نوجوانان سیگار می‌‌کشند. تصویر ریه سالم و ناسالم روی سیگار هم همینطور است، معتبر است اما تاثیری در ترک سیگار ندارد. چگونه باید باور چنین افرادی را به اقدام تبدیل کرد؟ باید کاری کنید که آنها اهمیت بدهند.

آگهی زیر یکی از مجموعه آگهی‌های کمپینی با نام حقیقت است که American Legacy Foundation در نوامبر 1998 علیه شرکت‌های بزرگ دخانیات ایالات متحده راه‌اندازی کرد. این آگهی‌ها را نمی‌شود دید و از دست شرکت‌های دخانیات عصبانی نشد. پیامی ساده به شکلی احساسی به مخاطب نشان داده می‌شود.

یک ویپ‌نویس باید بتواند کاری کند که در جایی صحیح، مخاطب کلاه تحلیل را از سرش بردارد و با احساساتش به ایده محتوایی شما گوش کند. باید نشان دهید که چیزهایی که مخاطب به آن اهمیت می‌دهد با ایده‌های شما ساخته می‌شود یا ارتباط دارد. باید بتوانید کاری کنید که مخاطب به هویتی که می‌خواهد، از طریق ایده‌های شما دست پیدا کند. مثلا اگر شرکت دیجیکالا از طریق نرم‌افزار شما یا یک تکنولوژی خاص توانسته رضایت مشتریانش را افزایش دهد، باید بتوانید کاری کنید که مخاطب پیش خودش بگوید: «چرا من نباید بتوانم از این طریق مثل دیجی‌کالا باشم؟» این یعنی رسیدن به هویتی که مخاطب شما به عنوان الگو در ذهن خود دارد. در نهایت به این فکر کنید که: «چه چیزی برای مخاطب ما دارد؟» و به جای گفتن از ویژگی‌ها، از مزایا برایشان بنویسید.

داستانی بودن

چکار کنیم که دیگران بر اساس ایده‌ی ما عمل کنند؟

داستان‌سرایی (Storytelling) یکی از تکنیک‌های مهم برای ویپ‌نویسی اثربخش یا نوشتن هر نوع محتوای دیگر است. ما از کودکی با داستان بزرگ شده‌ایم و خواندن داستان برایمان جذاب است. اطلاعات با داستان‌گویی بیشتر از اطلاعات غیرداستانی در ذهن می‌ماند. هنگامی که داستانی را می‌خوانیم حس می‌کنیم در دنیای نویسنده غرق شده‌ایم، با شخصیت داستان همدل می‌شویم و گاهی احساس همزات پنداری می‌کنیم. مثلا اگر داستان پتروس فداکار اینطور بود: «فردی سوراخ سد را با سیمان پر کرد و نشت آن قطع شد» احتمال به یاد سپردن آن بسیار کمتر از داستان اصلی بود.

در ویپ‌نویسی هم می‌توانید داستان‌سرایی یا روایت‌گری کنید. نیازی نیست که مطالبی را که می‌نویسید حتما تجربه کرده‌ باشید یا واقعیت داشته باشد! (افسانه‌ها واقعیت ندارند اما در ذهن می‌مانند) برخی از پارگراف‌ها یا تمام محتوا را می‌توانید به‌شکل داستانی بنویسید.

داستان‌ها می‌توانند برای مخاطب شبیه‌سازی ذهنی کنند. مثلا هنگامی که افراد آب می‌نوشند اما تصور می‌کنند که آب لیمو می‌نوشند، بزاق بیشتری ترشح می‌کنند.

این صحنه را تصور کنید: «دربند رفته‌اید و روبروی یک لواشک فروش ایستاده‌اید. بالای کاسه هر لواشک و آلو اسم آنها را نوشته است: لواشک ترش انار، آلو جنگلیِ تمشک، لواشک ترش گوجه سبز، آلوی ملس کیوی. فروشنده هم مشغول پیچیدن آلوی جنگلی تمشک، لای لواشکِ ترشِ گوجه سبز است و بعد از اینکه آن را پیچید به آن نمک می‌زند و آن را داخل آب زرشک ترش می‌گذارد…»

چه حسی دارید؟ به اندازه کافی بزاق تولید کردید یا ادامه بدهم؟ ((((:

من در واقع یک داستان کوتاه برایتان تعریف کردم و این موضوع باعث شبیه‌سازی ذهنی و درنهایت تاثیر مستقیم روی بدن شما داشت. حالا خودتان این موضوع را به داستان‌سرایی برای ویپ‌نویسی اثربخش ربط دهید!

اسارت در دام دانش، قاتل محتوای تخصصی

این موضوع خیلی خیلی خیلی مهم است. با در نظر گرفتن اینکه شما مفهوم ویپ و راهکارهایش را می‌دانید، این سوال را دوباره می‌پرسم: «آیا می‌دانید ندانستن چیزهایی که می‌دانید چگونه است»

به این سوال خیلی فکر کنید. من هم مدت زیادی درگیر پاسخ این سوال بودم. زمانی می‌توانید یک محتوای تخصصی ساده و ملموس بنویسید که پاسخ این سوال را بدانید. اگر نتوانید این موضوع را درک کنید بدون شک نمی‌توانید محتوایی برای مخاطب ناآگاه بنویسید. نهایتا می‌توانید نویسنده محتوای فنی یا دانشنامه باشید. ویپ‌نویسی اثربخش نیازمند رهایی از اسارت در دام دانش است.

محتوا، ویترینی از تجربه و ادبیات سازمانی شماست

متاسفانه شرکت‌ها محتوانویسی را صرفا برای رسیدن به رتبه یک در گوگل می‌شناسند. به همین دلیل است که اکثر مطالبی که نوشته می‌شود از کیفیت محتوایی پایینی برخوردار هستند. محتواهای تولید شده به چند فاکتور سئو مثل: «گذاشتن کلمات کلیدی در پاراگراف اول، آخر، چگالی کلمات و…» منتهی می‌شوند و خبری از ایجاد ارزش برای مخاطب نیست. در محتوای «چِپاندَنِ کلمه‌کلیدی ممنوع! + یادداشتی پس از انتشار 100.000 کلمه محتوای VoIP» این موضوع را به‌شکل کامل توضیح داده‌ام.

محتوا ویترین شرکت و وبسایت است، چیزی که ممکن است اولین نقطه تماس با مخاطبان باشد. اگر محتوایی با لحن بد منتشر شود، مخاطب نه به محتوانویس، بلکه به ادبیات آن شرکت فکر می‌کند. اگر محتوایی غلط منتشر شود، مخاطب به سواد و تجربه کم آن شرکت فکر می‌کند. محتوا چیزی شبیه به برگه یا تابلوهایی است که فروشگاه‌ها در ورودی یا داخل فروشگاه گذاشته‌اند، قرار است این برگه‌ یا تابلوها منتهی به فروش یک محصول یا خدمت شود، به‌سادگی از کنار آنها نگذرید.

تولید محتوا قرار است برای شما ارزش آفرین باشد. هدف این است که نرخ تبدیل ویزیتور به مشتری بالقوه، مشتری بالقوه به مشتری، و مشتری به مشتری وفادار افزایش پیدا کند. اگر صرفا با کلمات کلیدی در لینک اول باشید اما محتوای ارزشمندی نداشته باشید، مخاطب وارد صفحه می‌شود و به سرعت از آن خارج می‌شود. یا وارد صفحه می‌شود، محتوا را می‌خواند و می‌رود! هدف از نوشتن محتوا صرفا ورودی گرفتن از گوگل نیست، باید بتوانید از این طریق مخاطب را به مسیری که می‌خواهید (مثلا فروشگاه یا فرم تماس) هدایت کنید.

شرکت‌هایی که محتوا را به چشم ابزاری برای گرفتن رتبه در گوگل می‌بینند، من را یاد دادزن‌های جلوی فروشگاه‌ها می‌اندازند! دادزن افراد زیادی را وارد فروشگاه می‌کند، اما اگر خبری در فروشگاه نباشد چه می‌شود؟

به‌طور خلاصه برای خلق ایده و ویپ‌نویسی اثربخش باید به شش اصل ساده، غیرمنتظره، ملموس، معتبر، احساسی و داستانی توجه کنید. این شش اصل در واقع یک چک لیست هستند که بهتر است حداقل سه مورد آن بعد از نوشتن محتوا تیک بخورد. برای آنکه این شش اصل یادتان نرود حروفِ کلمه SUCCES یادتان باشد. هر حروف یادآور یکی از این اصول است.

 (Simple, Unexpected, Concrete, Credentials, Emotional, Story)

دریافت مشاوره برای مدیریت و تولید محتوای تخصصیِ VoIP

در حدود دو سال اخیر بیشترین زمان و انرژی‌ام را روی مطالعه و تحقیق درباره بازاریابی محتوایی گذاشتم. با پنج شرکت در حوزه خدمات ویپ و خدمات زیرساخت ابری به عنوان نویسنده محتوا و مدیر بازاریابی محتوایی همکاری کردم. تجربه‌های تلخ و شیرین زیادی را به دست آوردم و همچنان در حال آموختن هستم. تمایل دارم برای شرکت‌های حوزه ویپ به‌شکل گروهی دوره «ویپ‌نویسی اثربخش» برگزار کنم و تجربیاتی که در دو سال اخیر به دست آوردم را به علاقه‌مندان منتقل کنم. عقیده‌ام این است که برای ویپ‌نویسی بهتر است که از افراد داخل شرکت کمک گرفت؛ زیرا نویسنده تخصصی باید پیش از هر چیز آشنایی خوبی با این حوزه داشته باشد.

اگر نیاز به مشاوره برای تولید محتوای ویپ، تدوین برنامه محتوایی یا هر موضوع مرتبط دیگر دارید از طریق ایمیل Hooman.heidari.93@gmail.com با من در ارتباط باشید. حداقل روزی یک‍بار این ایمیل را چک می‌کنم.

اگر سوال یا نظری در مورد «ویپ‌نویسی اثربخش» دارید، خوشحال می‌شوم در بخش نظرات با من در میان بگذارید.

من هومن حیدری هستم، یک چندپتانسیلی (: علاقه‌مند به هنر، بازاریابی محتوایی، کسب و کارهای خلاق و فناوری اطلاعات. دوست دارم یاد بدهم و یاد بگیرم. در این وبلاگ فقط مطالب خودم را منتشر می‌کنم. اگر می‌خواهید درباره سابقه شغلی من بدانید به «رزومه من» بالای صفحه بروید.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.